همونطور که در شکل مشاهده میکنین. جمعه پنجم آبان نود و یک نمایشگاه کلاژه. خب در واقع هدف از این پست هم همینه که بگم نمایشگاه کلاژه و بگم تشریف بیارین .
اما حالا که تا اینجا اومدم و ازونجا که اینجا من معذب میشم اگر انقد مختصر و مفید حرف بزنم چند تا چیز دیگم بگم و برم. از الان که دارم این پستو مینویسم حتا یه روز کامل هم دیگه فرصت نیست برای بقیهی کارها و خب طبق معمول من شخصن یه مقدار متنابهی از قافله عقبم. ولی نمیتونم نگم دیگه بذارین بگم.
اول اینکه دلیل اینکه انقد دیر این پست رو گذاشتم یکیش اینه که پوسترش رو اصلن خودم به دلم نبود منتشر کنم. چرا؟ چون یه پوستر برای این نمایشگاه کار کرده بودم که خودم خیلی ازش رضایت شدید داشتم. بعد اتفاقی که افتاد این بود که در اثر یه اشتباه خیلی ناجوانمردانه و بیفکرانه و دیگه نمیدونم هر صفت بد دیگهای، این پوستر نامردو روی اون پوستر نازنینم سیو کردم.
بله خیلی اتفاق بدی بود. بعد خلاصه اینجوری شد که این شد پوستر نمایشگاهمون درحالیکه من دلم هنوز با اون یکیه.
البته بعدم انقد این روزا ماجراهای فشردهای داشت که اصلن یادم رفته بود میشه اینجا هم اطلاع رسانی کرد. یعنی یه اتفاقای دیگه هم همزمان با بدو بدوی دم آخری نمایشگاه افتاد که حواسمو پرت و پرتتر کرد و چون یکیشون خیلی اتفاق بدی هم بود از بد حادثه، یعنی هنوز هم هست. یکی از دوستام الان تو موقعیت خیلی وخیمیه که کاری هم از دست من براش بر نمیاد ولی من تازه گمونم بعد از نمایشگاه مغزم فرصت پیدا میکنه که لود کنه جریانو.
اینا رو نمیخواستم بگم البته اصلن. یعنی هدفم یه حرفای مرتبطتری بود. مثلن اینکه نمایشگاه این دفعهی کلاژ به نظر من به ایدهی اولیهای که من شخصن تو ذهنم از کلاژ داشتم نزدیکتره. حالا البته خیلی دلشوره دارم چون یه تغییر مسیر مشخصی پیدا کرده که نمیدونم از نظر مخاطبای کلاژ این تغییر دلچسبه یا دلنچسب، هیچ ایدهای در این زمینه ندارم ولی خودم شخصن پیش خودم از محصولات این نمایشگاه بیشتر یاد تصمیم اولیهمون برای راهاندازی کلاژ میافتم و این باعث میشه راضیتر و نگرانتر باشم.
تو این اوضاع بلبشوی اقتصادی و بلبشوی کار خود ما بنظر من اینکه سارا این نمایشگاه رو تونست مدیریت کنه و به جایی برسونه که فردا واقعن برگزار شه شبیه یه معجزه میدونم. یعنی واقعن معجزهای که فقط از سارا میتونه بربیاد بنظرم. حجم کارهای بی ربط به هم و اتفاقای غیر قابل پیشبینی خیلی بیشتر از حدی بود که خاصیت الاستیکی من جواب بده ولی خب سارا اصن نفهمیدم چطور اینکارو کرد. در آن واحد تونست دست کم چهار یا پنجتا آدم باشه و این خیلی شبیه معجزست واقعن. جدی میگم.
خب حالا من واقعن دیرمه، انقد دیرمه که با اینکه مطمئنم این متن پر از غلط دستوری و تایپیه نمیتونم یدور از روش بخونم. پس کلام آخرو میگم و مرخص میشم.
و اما کلام آخر برای کسایی که تصویرو نمیتونن باز کنن: نمایشگاه پاییزی کلاژ با موضوع ضربالمثل، پنجم و ششم آبانماه، ساعت 16 تا21 - بلوار مرزداران، خیابان البرز، کوچه البرز 4، انتهای کوچه، پلاک 2، واحد چهار
سعی کنین بیاین دیگه. هی من نگم
۱ نظر:
انگار قراره کارای جدیدی ببینیم. اینکه از اون روش همیشگی دارین فاصله می گیرین خیلی خیلی خوشاینده
ارسال یک نظر