دوشنبه، مرداد ۲۸، ۱۳۹۲

غلت و مغلطه

کاش یکنفر بیاید روی شکمم راه برود. یکنفر با کف پاهای پهن جوری که همه محتویاتش جوری له شود که فردا صبح کار بیفتد. یکنفر که قلق خاصی با موج دادن به کف پاهایش بلد باشد. کسی که اینکاره باشد و شکم راه انداز. کف پاهایم گر گرفته، بروم جلوی یخچال دراز بکشم پاهایم را بگذارم توی فریزر تا دوتا قالب یخ دورتا دورشان تشکیل گردد، همانگونه که بازار وکیل از دو بازار متقاطع تشکیل گردیده‌است. باید فریزر یک جای مخصوص برای کف پا داشته باشد یا قالب مخصوص کف پا که مثل دمپایی پاکنی بعد بیایی دراز بکشی روی تخت. باید یک ظرف هم داشته باشی که بگذاری زیر پاها که یخها که آب می‌شوند رختخواب و کل لباس‌های زندگیمان را که از لبه تخت آویزانند خیس نکنند. یک ظرف مخصوص.
احسان قبل از خواب حشره‌کش زد ولی انگار تنها تاثیرش بر پشه‌ها این بود که با داد و فریاد و ویز محکم‌تر به کارشان ادامه دهند. شاید بهتر بود بجای میز وسط هال یک حوضچه داشتیم. یک حوضچه‌ی کم عمق که از مایع دهان‌شویه پرش می‌کردیم. مایع دهان شویه‌ی خنک نعنایی آبی که با غلتیدن در آن یک لایه محافظ  رویت کشیده می‌شد که پشه‌ها را دور می‌کرد. یک مایع آبی کمرنگ معطر خنک که به ضخامت خیلی نازکی روی همه جای آدم می‌نشست. اینطوری دیگر یخ کف پا هم لازم نبود، حشره‌کش هم نمی‌خواست. بعد ولی یکنفر می‌آمد روی شکمم راه‌می‌رفت، کف پاهای خودش هم خنک می‌شد، منهم شکمم راه می‌افتاد. همه راضی بودیم.
احسان دیروز دو تا پیچ کاشته توی فکش. دو تا دندانش را کشیده‌اند و لثه و فکش را سوراخ کرده‌اند و دوتا پیچ در محل سوراخ‌ها چپانده‌اند. لپش به اندازه‌‌ی یک سیب گلاب باد کرده. غذای گرم و جامد برایش قدغن است، سیگار هم تا دو هفته نباید بکشد. هر لحظه ممکن است غلت بزند روی لپ باد کرده‌اش و منفجر شود. نوبت مریضی و کلافگی او بود، مریض و کلافه هم هست من ولی یکهو خارج از نوبت مریض و کلافه‌ام. جالب اینجاست که فکم هم تیر میکشد بی آنکه کسی با دریل افتاده‌باشد به جانش. در یک جمع دونفره بهتر است تقسیم وظایف بصورتی باشد که وقتی یکنفر نیازمند توجه است آنیکی متوجه باشد، الان ولی شرایط ناجوری شده که هیچکداممان متوجه نیستیم. در واقع تا نوبت توجه من شد از زیرش در رفتم.
خوابم اگر نبَرد فردا  عزادار خواهم شد می‌دانم می‌دانم. آن دوپای پهن بزرگ اگر بودند الان با آن قلق مخصوصشان برای ماساژ شکم کارم را راه می‌انداختند. کاش الان پامی‌شدم می‌رفتم مغازه را باز می‌کردم عوضش فردا بعد از ظهر که مطمئنن بیچاره‌ی خوابم کرکره را می‌کشیدم پایین برمی‌گشتم خانه تخت می‌خوابیدم. به تصورش حسودیم می‌شود. ولی حوضچه‌ی دهانشویه را باید با شرکت‌های تولیدی‌اش مطرح کنم بسازند. می‌تواند قیافه‌ی حوضچه‌ها شبیه مقطع برش عمودی بطری خودشان باشد، مایعش هم احتمالن رقیق‌تر از  خود دهان‌شویه، با خاصیت دفع پشه.